ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ترنم بهارم

روز جهانی کودک

    کاش میشد همیشه کودک بود زندگی شادی و عروسک بود کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم گل مامان روزت مبارک. نمی دونم تا چند سال دیگه می توم این روز رو بهت تبریک بگم. ولی دوست دارم از لحظه لحظه این دوران خوش لذت ببری و بهترین خاطرات برات رقم  بخوره عزیزم. اینم هدیه ما به گل دخترم. ( مثل همیشه بنا به درخواست ترنم براش سی دی خریدیم )       توی این روز دعا میکنم برای سلامتی همه این فرشته کوچولوهای نازنین و بخصوص آمیتیس عزیز دوست وبلاگی نازنینمون.  کاش کودک بودم تا بزر...
16 مهر 1392

اولين روزهاي مدرسه

     پروژه هر روزه ما براي بيدار كردن ترنم و آماده شدن براي مدرسه  صبح كه مي‌شه بايد ده دقيقه‌اي ناز دختر رو بكشيم تا از خواب بيدار بشه .       گاهي حتي جلوي در دستشويي هم مي‌خوابه و به قول معروف يه چرتي مي‌زنه.      وقتي دست و صورتش رو مي‌شوره. با همون حالت پتو پيچ مياد براي صبحانه .  البته بايد مثل خانهاي ايل و طائفه ، حتما پشتش متكا بزارم تا تكيه بده. مجبورم براي اينكه صبحانه‌اش رو كامل بخوره هزار و يك ترفند بزنم. هر روز يه صبحانه جديد براش درست كنم  تا ميلش بكشه براي خوردن . ...
10 مهر 1392

تشكرنامه و يه تولد كوچولو

سلام به دوستاي گل و نازنينم. بعد از مراسم تولد ترنم فرصت نكردم از همتوت تشكر كنم. و الان رسما توي اين پست از تك تك شما دوستاي نازنينم كه براي ما توي پستهاي مختلف پيام تبريك گذاشتين ممنونم. از همتون ممنونم كه با جملات بسيار زيباتون باعث دلگرمي ما شديد. ممنونم از مامان ياسمن و پارسای عزیز كه توي وبلاگشون بران ترنم پست تبريك تولد گذاشته بودن.       ممنونم از مامان محمد و ساقي عزیز كه هميشه به ياد دوستاي مجازيشون هستن و هر ماه تولدها رو توي وبلاگشون ثبت مي‌كنن. مرسي از اين همه محبتت مينا جون.     ممنونم از رويا جون مامان تارای عزیز بابت عکسی که خودشون ...
10 مهر 1392

جشن شكوفه‌ها و روز اول مدرسه.....

باز آمد بوي ماه مدرسه ..... وااااااااي كه نمي‌دونيد چه حس خوبيه ، دختر كوچولوي آدم اول صبح مانتو و شلوار بپوشه و يه مقنعه كوچولو سرش كنه و كيف بندازه پشتش و راه بيفته بره مدرسه انگار تمام دنيا رو به آدم مي‌دن. روز جشن شكوفه‌ها مي‌شد برق شوق رو تو چهره تك تك پدرها و مادرها ديد. مي‌شد حس كرد كه والدين چقدر از ته دل خوشحالن كه مي‌بينن بچه‌هاشون دارن يه قدم خيلي مهم براي آينده‌شون برمي‌دارن. فرشته كوچولوي ما هم كه از خوشحالي نمي‌دونست چكار كنه . همش با سارينا اينطرف و اونطرف مي‌رفتن و بازي مي‌كردن. بعد از صف نيم ساعتي با معلمشون سر كلاس تنها بودن و ما هم در حال ...
10 مهر 1392

كلاس زبان

    سلام فرشته كوچولوي ماماني. قربونت برم كه اينقدر مهربون و صبوري. بالاخره دوره نقاهت تموم شد و آبله مرغان دختر نازنينمون خوب شد . مدير مهدشون مي‌گفت اكثر بچه‌ها تو همون هفته آبله مرغان گرفتن. ترنم روز اولي كه رفت مهد اومده مي‌گه مامان همه بچه‌ها خال خالي بودن. خاله مي‌گفت خال خالي‌ها اومدن. بالاخره طلسم شكسته شد و گل دخترمون رو كلاس زبان ثبت نام كرديم. چند روزي درگير اين قضيه بوديم و مدام در حال پرس و جو و تحقيق بودم . دوست داشتم موسسه شكوه ثبت نامش كنم كه متاسفانه كلاسها فقط صبح برگزار مي‌شد و نمي‌تونستم ببرمش .  كانون زبان ايران هم&n...
1 مهر 1392

اين چند روز.....

    چهارشنبه هفته قبل همراه گل دختر و بابايي به تهران رفتيم . .( البته مراسم مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده مهتاب همچنان برقرار بود. ) چون عروسي آجي فاطمه 23 مرداد هستش و مي‌خواستن قبل از ماه رمضان جهيزيه رو بچينن ، ما هم رفتيم تهران براي كمك . كلي توي اين دو روز بهمون خوش گذشت . البته گل دختر هم همش توي اين مراسم چيدن جهيزيه عروس براي خودش غنيمت جمع كرد از دستبند گرفته تا سنگهای تزئینی . جمعه عصر هم از تهران راه افتاديم. و آخر شب رسيديم خونه .( راه برگشت مراسم مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده ، در مارال برگزار شد که زیاد به دل گل دختر نچسبید و گفت فقط مهتاب ) شنبه هم ترنم رو به كلاس نقاش...
1 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد